حکایت های کانتربری – The Canterbury Tales
نویسنده : جفری چاسر
چاپ 1962 بریتانیا
521 صفحه
حکایتهای کانتربری (به انگلیسی: Tales of Caunterbury) مجموعه داستانهایی به قلم جفری چاوسر نویسنده انگلیسی است که در سده چهاردهم میلادی نوشته شده است. دو تا از این حکایات به نثر و مابقی به نظم هستند.
این داستانها در مورد افرادی از مشاغل مختلف است که در سفر خود باید تعدادی داستان تعریف کنند که هر داستان ماجرای پندآموزی داشته باشد.
حکایتهای کانتربری- معروفترین اثر ادبی انگلیسی در قرن ۱۴ میلادی است که جفری چاوسر آن را نوشته و در قصههای آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود. ماجراجویی عاشقانه- داستان زندگی قدیسان- قصههای مذهبی- داستانهای تمثیلی از حیوانات و حتی موعظه. چاوسر ۱۵ سال آخر عمرش را صرف نوشتن حکایتهای کانتربری کرد.
در دیباچه کتاب- او در یک مهمان خانه با ۲۹ شخصیت دیگر رو به رو میشود که آنها هم زایر مقبره تامس بکت قدیس در کلیسای جامع کانتربری هستند. تامس بکت قدیس مردی بود که شوالیههای تحت فرمان پادشاه به اشتباه او را کشته بودند و قبر او در کلیسای جامع کانتربری به زیارتگاه مردم تبدیل شده بود. چاوسر از سفر یک گروه از زایران به این محل استفاده میکند تا داستان بگوید و مردم زمانه خودش را هم معرفی کند.
صاحب مهمانخانهای که زایران در آن جمع شدهاند پیشنهاد میدهد همه زوار برای گذران وقت در طول راه قصه بگویند و از همین جاست که چاوسر توصیف شخصیتها را شروع میکند- از شوالیه گرفته تا شخم زن و آسیابان و کارپرداز- از داروغه گرفته تا راهب و بازرگان و قاضی و البته کشیشها و راهبهای مختلف که یکی ازآنها حتی توبه فروش -کفارهگیر- است.
در واقع در حکایتهای کانتربری مردمی از طبقههای مختلف نقش قصهگویی را به عهده میگیرند و رفتارها و اظهار نظرهای آنها سرنخهای زیادی دربارهٔ روش زندگی و خلق و خوی مردم آن زمانه به خواننده میدهد؛ مثلاً حکایت اول را شوالیه -از طبقه اشراف- نقل میکند و قرار بر این میشود که بعد از او هم راهب قصه بگوید اما آسیابان -از طبقه پایین جامعه- خودش را وسط میاندازد تا قصهاش را تعریف کند. اول بودن قصه شوالیه- خواننده را به این صرافت میاندازد که لابد قصهها بر اساس طبقه اجتماعی شخصیتها گفته خواهند شد اما وقتی آسیابان خودش را قاتی ماجرا میکند- معلوم میشود که قرار نیست اینطور باشد.
چاوسر بعد از بازنشستگی از کار- یعنی در اوایل دهه ۱۳۹۰ میلادی- شروع کرد به کار جدی روی حکایتهای کانتربری. او برنامه بزرگی برای نوشتن این حکایتها در ذهن داشت و اگر آن را پیاده میکرد الان حجم حکایتهای موجود خیلی بیشتر بود. برنامه اصلی چاوسر این بود که هر کدام از شخصیتهای حاضر در حکایتهای کانتربری چهار داستان بگویند- دو تا در راه رفتن به زیارت و دو تا در راه برگشت.
با این حساب باید ۱۲۰ داستان دراین اثر نوشته میشد اما متن موجود به زبان انگلیسی ۲۴ حکایت بیشتر نیست و این یعنی روز ۲۵ اکتبر سال ۱۴۰۰ میلادی که چاوسر از دنیا رفت- احتمالاً برنامه خیلی بزرگتری برای ادامهٔ این حکایتها در ذهن داشت اما نتوانست پیادهاش کند.
شما هم میتوانید در مورد این کالا نظر بدهید.
افزودن دیدگاه جدیدهنوز بررسیای ثبت نشده است.